جدول جو
جدول جو

معنی کاظم خراسانی - جستجوی لغت در جدول جو

کاظم خراسانی
(ظِ مِ خُ)
آخوند ملا کاظم خراسانی، آخوندملا محمد کاظم خراسانی عالم محقق و فاضل مدقق از اکابرعلمای امامیه که جامع علوم عقلیه و نقلیه بود و در سال 1255 ه. ق. در طوس متولد گردید و در بیست و دو سالگی به تهران رفت و علوم عقلیه را از اکابر فن فراگرفت. سپس به نجف رفته و مدتی اندک در حوزۀ درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری حاضر شد و پس از وفات او نزد میرزا محمد حسن شیرازی تلمذ نمود و پس از آنکه میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت فرمود صاحب ترجمه بتدریس جمعی از طلاب دینیه اشتغال ورزید تا شمارۀ حاضرین حوزه اش از هزار تن متجاوز گردید و صدو بیست تن از آن جمله مجتهد مسلم بودند و در اواخر آوازه اش عالمگیرو مسلم برنا و پیر و مرجع تقلید امامیه بود و به خلع محمد علی شاه قاجار و وجوب اتحاد مابین امت اسلامیه حکم قطعی داده و در نجف الاشرف سه مدرسه بنا نهاد و تألیفات منیفۀ او بدین شرح است: 1- الاجازه 2- الاجتهاد و التقلید. 3- التکمله للتبصره. 4- حاشیه بر اسفارملاصدرا. 5- حاشیۀ رسائل شیخ مرتضی انصاری. 6- حاشیۀ مکاسب شیخ. 7- القضاء والشهادات. 8- کفایهالاصول.
و اشهر آنها کتاب آخری است که در تمامی اقطار در نهایت اشتهار و از حال حیات خود مصنف تا حال چندین مرتبه چاپ شده و مرجع افاده و استفادۀ علمای دینیه و طلاب محصلین علوم شرعیه بوده و از منظم ترین کتب تدریسیه میباشد و شیخ علی قوچانی وشیخ محمد علی قمی و شیخ محمد حسین اصفهانی و شیخ عبدالحسین آل شیخ اسدالله و شیخ مهدی جرموقی و میرزا ابوالحسن مشکینی و حاج میرزا سید حسن رضوی قمی و دیگر اکابر وقت و فحول عصر شروح و حواشی بسیاری بر همین کتاب کفایهالاصول نوشته اند و صاحب ترجمه در روز سه شنبۀ بیستم ذیحجه 1329 ه. ق. در نجف اشرف وفات کرد و در مقبرۀ حاج میرزا حبیب الله رشتی مدفون گردید. (از ریحانه الادب ج 1 ص 16). و رجوع بتاریخ مشروطۀ ایران نوشتۀ احمد کسروی چ چهارم ص 31، 33، 259 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ بِخُ)
محمد بن عثمان. نوشته اند که معاصر حکیم عنصری بلخی و شاگرد ابوالفرج سگزی بوده و غالباً به خمول میل مینموده زیاده از حالش اطلاعی نیست. ازوست:
من قصایده:
ای دوست عاشق از بر تو زار میرود
دل پر ز رنج و حسرت و تیمار میرود
بی یار و دل منم خنک آنکس که در جهان
با دل همی خرامد و با یار میرود
خوبی همه بمجلس تو آید ای عجب
آری سزا بنزد سزاوار میرود
من تغزّلاته:
حلقه حلقه مشک دارد بر کنار ارغوان
توده توده لاله کارد بر کنار ضیمران
تیره گشت از خدّ او ماه دو هفته بر فلک
طیره گشت از قدّ او سرو سهی در بوستان
گه سخن گوید بمجلس چون عطارد بیدهن
گه کمربندد به میدان همچو جوزا بی میان
جز زنخدانش شنیدستی ز سیم ساده گوی
غیر زلفش دیده ای از مشک سوده صولجان.
پوشیده نماناد این چند بیت از این تغزّل بنام دیگری نیز مذکور و مسطور است ولی در تذکرۀ درویش حسین نوری کاشانی بنام وی دیده شد و با وجود شبهه ثبت گردید العلم عندالله. (مجمعالفصحاء ج 1 ص 485). چنین شخصی در لباب الالباب و تذکرۀدولتشاه یاد نشده، و ظاهراً هویت او با محمد بن عثمان عتبی کاتب (لباب الالباب ج 2 ص 287) معاصر بهرامشاه خلط شده است
لغت نامه دهخدا
(مِ لِ خُ)
مؤلف ریاض العارفین آرد: اسم شریفش ملامحمد اسماعیل و اصلش از قریۀ ارغد بوده و سالها تحصیل کمالات نمود. به صحبت اکابر دین مبین و ناهجان مناهج یقین رسید و طریقۀ مشایخ سلسلۀ علیۀ ذهبیۀ کبرویه را برگزید و در کمالات نفسانی و روحانی مرتبۀ عالی یافته ارادت به جناب سیدعالم شاه هندی که از فحول فضلا و علما و عرفای عهد بوده داشته است. به صحبت جناب سید قطب الدین تبریزی فارسی و آقامحمدهاشم خلیفۀ او و آقا محمد کازرونی نیز رسیده و بمرتبۀ کمال ترقی نموده و در نظم وجدی تخلص میفرموده است و در سنۀ... رایت سفر آخرت برافراشته و گاهی به طریق مثنوی طبع آزمایی میفرموده است و مثنوی مختصری از او دیده شد و این چند بیت از آن گزیده شده است،
آتش عشق از درون شد شعله ور
پرتوش ز اندیشه ها بر کرد سر
هر نفس از پردۀ ساز دگر
گونه گونه آرد آواز دگر.
رباعی زیر نیز از اوست،
ای آنکه بدلبری تویی بالادست
عمری است که گشته ام بدامت پابست.
پایی بسرم نه که فتادم از پا
دستی بدلم رسان که رفتم از دست.
(ریاض العارفین ص 278)
لغت نامه دهخدا